عبدالعلی مزاری از حامیان اصلی طرح فدرالیسم در افغانستان بود
این روزها در هفدهمین سالگرد کشته شدن عبدالعلی مزاری، رهبر پیشین حزب وحدت اسلامی افغانستان به دست اعضای گروه طالبان، بار دیگر فرصتی پیش آمده تا رهبران اپوزیسیون موضوع تغییر نظام سیاسی را مطرح کنند.
عبدالعلی مزاری رهبر فقید حزب وحدت اسلامی افغانستان در ۲۲ حوت/اسفند ۱۳۷۳ توسط گروه طالبان کشته شد.
در روزهای اخیر رهبران جبهه ملی و ائتلاف ملی در مجالس گوناگون به مناسبت هفدهمین سالگرد کشته شدن مزاری در چند شهر افغانستان، موضوع تغییر نظام سیاسی را مطرح کردهاند. این رهبران نظام ریاستی کنونی را ناکارآمد دانسته و بر اجرای نظام پارلمانی تاکید کردهاند.
عبدالعلی مزاری از حامیان اصلی طرح فدرالیسم در افغانستان بود و او برای اجرایی شدن آن حمایت شماری از گروههای جهادی و سیاستمداران کشور را هم به دست آورد.
ولی آغاز جنگهای داخلی در نیمه اول دهه هفتاد خورشیدی در افغانستان که منجر به مرگ خود او پیگیری این طرح را به تقریبا فراموشی سپرد.
حالا شماری از پیروان سیاسی مزاری میگویند که طرح او را در مورد نظام سیاسی به نحو دیگری دنبال میکنند.
محمد محقق، از افراد نزدیک به عبدالعلی مزاری که درحال حاضر شاخه ای از حزب وحدت را به نام "حزب وحدت اسلامی مردم افغانستان" رهبری می کند اخیرا با ژنرال عبدالرشید دوستم رهبر پیشین جنبش ملی اسلامی و احمد ضیا مسعود معاون پیشن آقای کرزی ائتلاف جدیدی را به نام جبه ملی تشکیل داده اند.
در آغاز گفتگویی با آقای محقق، از او پرسیدم طرحی را که عبدالعلی مزاری در مورد فدرالیسم ارائه کرد، چه مشخصاتی داشت؟
استاد مزاری ــ خدا رحمت کند ــ برای شرایط جغرافیایی و قومی افغانستان، تشکیل ادارهای غیرمتمرکز را بهترین راه حل میدانست ـ به گونهای که هر منطقهای در چهارچوب اداره غیرمتمرکز یا فدرالی اداره شود و در مورد یک سری مسائل اساسی خود بتواند تصمیم گیری کند، از قبیل بازسازی، برگزاری انتخابات محلی، مثل بقیه کشورهای غیرمتمرکز یا فدرالی در جهان.
محمد محقق
"شهید مزاری این بحث را مطرح کرد، متناسب با همین شرایط راه حل را در این میدانست که مردم بر سرنوشت خود حاکم باشند، در حکومت و در تصمیم گیری ها شریک باشند. لهذا، او معتقد بود که نظام سیاسی افغانستان به اداره غیرمتمرکز تنظیم شود که حکومت فدرال در مرکز باشد و دیگر محلات هم از خود اختیاراتی داشته باشد"
جغرافیای افغانستان به گونه ای است که نحوه اداره آن ایجاب میکند که به صورت زونها (منطقهها) یا محلاتی باشد که خود بتوانند در بسیاری مسائل تصمیم بگیرند، شرایطش هم مساعد است. مثلا در گذشته ها در زمان شاهی، کشور به همین شکل اداره می شده.
در راس (منطقه ها) نایب الحکومه ها بوده اند و مثلا نایب الحکومه ترکستان، نایب الحکومه قطغن و نایب الحکومه هرات و به همین گونه در جنوب ـ سیستم اداری، جغرافیایی و قومی افغانستان همین را ایجاب میکرده است.
در این اواخر که شهید مزاری این بحث را مطرح کرد، متناسب با همین شرایط راه حل را در این میدانست که مردم بر سرنوشت خود حاکم باشند، در حکومت و در تصمیم گیری ها شریک باشند. لهذا، او معتقد بود که نظام سیاسی افغانستان به اداره غیرمتمرکز تنظیم شود که حکومت فدرال در مرکز باشد و دیگر محلات هم از خود اختیاراتی داشته باشد.
حزب وحدت در سال ۱۳۷۱ پیش نویسی را برای تصویب قانون اساسی افغانستان پیشنهاد کرده بود که در آن تشکیل پنج ایالت در چهارچوب نظام فدرالی در کشور مطرح شده بود، حدود و ثغور نظام فدرالی در این طرح پیشنهادی چگونه مشخص شده بود؟
من این پیشنویس را نخواندهام و جزئیات آن را هم نمیدانم. بیشتر در تهیه این پیشنویس دانشمندان و تاریخدانها نظر داده بودند، مثل دکتر عبدالواحد سرابی، که از جمله شخصیتهای کهنهکار در بوروکراسی افغانستان است و همچنین محمد اکبر خان نرگس در این عرصهها نظریاتی داشتند. از افکار همین دانشمندان و انسانهای کهنهکار افغانستان در تهیه این پیشنویس مدد گرفته شده بود.
عبدالعلی مزاری و دیگر رهبران حزب وحدت اسلامی برای حمایت از طرح فدرالیسم ظاهرا پشتیبانی جنبش ملی-اسلامی به رهبری ژنرال عبدالرشید دوستم را با خود داشتند و با دیگر گروههای سیاسی هم گفتگوهایی داشتند، آنها در این مورد چه موضعی داشتند؟
ما از سال ۱۳۶۸ هجری شمسی بیشتر فعال شدیم برای احیای حقوق اقوام محروم افغانستان ــ اقوامی که حقوق شان نادیده گرفته شده بود ــ تلاشها را آغاز کردیم و در این راستا با بسیاری از جناحها رایزنی کردیم. در تهیه پیشنویس قانون اساسی هم از طرفهای مختلف نظرخواهی شد.
جنبش با ما در این راستا هم نظر بود، با شهید، احمد شاه مسعود هم در این راستا مذاکراتی شده بود. شباهتهایی بین نظریات ما در حزب وحدت و شهید احمدشاه مسعود وجود داشت. با بعضی از شخصیت های فکری و کارشناسهای اقوام مختلف هم صحبت شده بود.
"نظام فدرالی در شرایط فعلی بهانه برای دوستانی است که از بس که دیوانه قدرتند، فدرالیسم را مساوی با کمونیسم و الحاد میدانند. از این خاطر تاکید کردن بر یک نوع از نظام غیرمتمرکز ملاک نیست. ملاک رسیدن مردم به قدرت و تصمیم گیری است"
چرا این طرح از طرف گروههای دیگر پذیرفته نشد؟ دلیل اصلی شکست این طرح در چه بود؟
مشکل این است که در افغانستان هر کسی که به قدرت رسید، دیکتاتور میشود. برای پیشبرد اهداف دکتاتورمنشانه، نظام متمرکز یک وسیله خوب است ــ مثل یک ساطور بر گردن ملتها.
متاسفانه هر کسی که در افغانستان به قدرت رسیده به انحصار قدرت فکر کرده و نه به این که قدرت را به مردم بدهد. هنوز هم همین مشکل را داریم و هر کسی که به قدرت رسید، به این فکر میکند که "الف تا ی" امور به دست او باشد.
در نظام متمرکز فعلی ما هم اگر از والیهایی که آقای کرزی تعیین کرده بپرسیم، دلهایشان پر از درد است. برای این که اگر یک والی بخواهد یک کیلو متر جاده را در شهر خود بازسازی کند، پیشنهادش دو سه سال در بوروکراسی مرکز میچرخد، بعد معلوم نیست که تصویب شود یا نشود.
در افغانستان از مامور عالی رتبه گرفته تا جاروکش شهرداری، همه باید از همانجا (مرکز کشور) تعیین شوند. این هم بسیار وقت گیر و هم فسادآور است.
زمانی که آقای مزاری به دست اعضای گروه طالبان کشته شد، پیروان او متعهد به این شدند که از اندیشههای سیاسی او پیروی کنند و طرح فدرالیسم هم که در محور اندیشههای او قرار داشت، ظاهرا از سوی پیروان او که به چند جناح تقسیم شده اند، فراموش شده است، این طور نیست؟
ما نظام غیرمتمرکز را مطرح کردهایم و از دیرزمان است که در مورد آن کار میکنیم. وقتی که در باره قانون اساسی (۱۳۸۲) هم بحث میشد ما نیمی از اعضای لویه جرگه گفتیم که نظام غیرمتمرکز و صدارتی (نخست وزیری) باشد. این فریادی است که شهید مزاری هم سر داده بود.
ولی فشار آوردند، بعضیها را خریدند و به بعضی دیگر مقام دادند و زلمی خلیلزاد (سفیر پیشین آمریکا در افغانستان) به آنها گفت که باید نظام متمرکز را بپذیرند.
یعنی حالا هم شما دنبال این طرح هستید؟
بله، طرح جبهه ملی را که ما مطرح کردهایم، نظام صدارتی و غیرمتمرکز است. اینها چیزهایی هستند که شهید مزاری هم خواستار آن بود.
خب، ظاهرا نظام غیرمتمرکز الزاما فدرالی نیست. نظام غیرمتمرکز میتواند انواع مختلفی داشته باشد.
منظور افتادن قدرت به دست مردم است، قدرت از تمرکز و از دست حکومت دیکتاتور بیرون شود و اختیارات به دست مردم بیفتد. این دیگر میشود فدرالی باشد یا نوع دیگری از نظام غیرمتمرکز باشد.
نظام فدرالی در شرایط فعلی بهانه برای دوستانی است که از بس که دیوانه قدرت اند، فدرالیسم را مساوی با کمونیسم و الحاد میدانند. از این خاطر تاکید کردن بر یک نوع از نظام غیرمتمرکز ملاک نیست. ملاک رسیدن مردم به قدرت و تصمیم گیری است.
"مشکل این است که در افغانستان هر کسی به که قدرت رسید، دکتاتور میشود. برای پیشبرد اهداف دکتاتورمنشانه نظام متمرکز یک وسیله خوب است ــ مثل یک ساطور بر گردن ملتها. متاسفانه هر کسی که در افغانستان به قدرت رسیده به انحصار قدرت فکر کرده و نه به این که قدرت را به مردم بدهد. هنوز هم همین مشکل را داریم و هر کسی که به قدرت رسید، به این فکر میکند که الف تا یای امور به دست او باشد"
به این ترتیب نظام فدرالی در افغانستان اصولا قابل اجرا است؟
از نظر ما یک نظام غیرمتمرکز در افغانستان قابل اجرا است.
شما پیشتر به مخالفان اصلی طرح فدرالیسم در افغانستان اشاره کردید، میشود مشخص کنید که آنها در حال حاضر چه کسانی هستند و استدلال آنها برای رد این طرح چیست؟
اصولاً مخالف آن دیکتاتورها و مستبدها هستند که نمیخواهند مردم در تعیین سرنوشت خود دخیل باشند. با پوششی که بر استدلال خود میدهند، میگویند اجرای فدرالیسم به معنای تجزیه افغانستان است و سرانجامش تجزیه است.
این موضوع در حرفهای آقای کرزی آمده، در حرفهای آقای حکمتیار آمده و بعضیهای دیگر هم گفتهاند، در حالی که در هیچ جای دنیا فدرالیسم مساوی با تجزیه کشور نبوده است.
ما در استرالیا یک نظام کاملا فدرال داریم، در آلمان ما نظام فدرال داریم، در آمریکا نظام فدرال است و "ایالات متحده" است، هیچ کدام تجزیه نشده است، بلکه این نظامهای متمرکز دیکتاتور اند که سرانجام تجزیه شده اند، مثل سودان.